عرفان اهل بیتی

شیخ رضا اشرف زاده

عرفان اهل بیتی

شیخ رضا اشرف زاده

عرفان اهل بیتی

آشنایی با اسلام ناب محمدی
sheykh reza ashrafzadeh
https://www.instagram.com/m_reza_ashrafzadeh

۱۶۵ مطلب با موضوع «شهید مطهری» ثبت شده است

۰۱
آذر

  • رضا اشرف زاده
۲۹
آبان

  • رضا اشرف زاده
۲۱
آبان

🔴 به تأخیر انداختن توبه تا کی؟


أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ ‏ (حدید/16). آیا نرسیده آن وقتی که این دلهای ما خشوع پیدا کنند، خاشع شوند، نرم شوند برای یاد خدا و به این قرآن حقی که از جانب خدا نازل شده است اعتنایی بکنیم، به تعلیماتش توجهی بکنیم؟! 

پی در پی محرم بیاید، دلمان حداکثر به این خوش باشد که می ‏رویم در جلسه‏ ای شرکت می ‏کنیم و قطره اشکی می ‏ریزیم.  والله اینها کافی نیست باید یک فکر اساسی به حال خودمان و اسلاممان بکنیم. بچه هایمان از دست رفتند، پسرهایمان از دست رفتند، دخترهایمان از دست رفتند، جامعه‏ مان از دست رفت، یک فکری بکنیم، توبه کنیم. رکن اول توبه ندامت و پشیمانی‏ است.


علی علیه السلام فرمود: اولین رکن توبه این است که روحت آتش بگیرد، مشتعل بشود. خودت را غرق در حسرت ببینی، غرق در ندامت و پشیمانی ببینی. چشمت را بر روی گناهانت باز کن، یک محاسبة الاعمالی برای خودت درست کن، از خودت حساب بکش، ببین روزی چند گناه کبیره مرتکب می‏شوی. 

  • رضا اشرف زاده
۲۱
آبان

🔴 همسر زندانبان است یا انیس؟

تفاوت سیستم غربی و اسلامی

امروز هم در جامعه ما به هر نسبت که از فرنگیها پیروی کنیم  کانون خانوادگی را متزلزل کرده ایم. وقتی که جامعه ما به دستور اسلام واقعاً عمل می‏ کرد؛ یعنی پسرها واقعاً قبل از ازدواج، با زنی و دختری در تماس نبودند و به اصطلاح فرنگیهای امروز یک گرل فرند نداشتند (رفیق دختر نداشتند) و دخترها هم همین طور، ازدواج برای یک پسر یا دختر یک آرزو بود. 

یک پسر به سن پانزده شانزده سالگی که می‏ رسید، احساس طبیعی نیاز به همسر در او پیدا می‏ شد، یک دختر هم همین طور، و این طبیعی است که آرزوی یک پسر این بود که زن بگیرد چون به وسیله ازدواج از محدودیت و ممنوعیتِ استفاده از زن خارج می ‏شد و به مرز آزادی استفاده از زن می‏ رسید. آن وقت «شب زفاف کم از صبح پادشاهی» نبود، چون روی خاصیت روانی، اولین موجودی که این پسر را به این‏ حظّ و بهره رسانده یعنی از محدودیت به آزادی رسانده همسرش بوده، و برای دختر هم این پسر اولین کسی بوده که او را از محدودیت به آزادی رسانده است. این بود که پسر و دخترهایی که اصلًا همدیگر را ندیده بودند و ازدواج کرده بودند، آنچنان با یکدیگر الفت می‏ گرفتند که وضع عجیبی بود. (نمی ‏خواهم بگویم که ندیدن، کار درستی است. نه، اسلام اجازه داده است که ببینند، ولی اگر هم ندیده بودند، وقتی به یکدیگر می ‏رسیدند تا لب گور به یکدیگر عشق می ‏ورزیدند).  

 

اما سیستم فرنگی به پسر اجازه می دهد 

 که تا زمانی که زن نگرفته روابط جنسی‏ اش آزاد باشد و به دختر هم اجازه می ‏دهد تا شوهر نکرده روابط جنسی‏ اش آزاد باشد. نتیجه این است که برای یک پسر ازدواج محدودیت است و برای یک دختر هم ازدواج محدودیت است. قبل از ازدواج، آزادی داشته با هر کسی [رابطه داشته باشد]، حال که می‏ خواهد ازدواج کند به یک نفر محدود می ‏شود. این است که یک پسر وقتی می‏ خواهد زنی را بگیرد، می‏ گوید: «من از امروز یک زندانبان برای خودم درست کردم.» یک دختر هم شوهرش برایش زندانبان می‏ شود؛ یعنی از آزادی به محدودیت می‏ آیند (استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج4، ص18)

  • رضا اشرف زاده
۲۱
آبان

❗️جملاتی که خطرش برای یک ملت صدها بار از وبا و طاعون بیشتر است❗️


گاهی یک تک مصراع ضررش برای یک ملت صدبار از وبا و طاعون بیشتر است. از آن تک مصراعهای گمراه کننده در دنیا یکی همین است: « کار پاکان را قیاس از خود مگیر». البته این تک مصراع از نظر گوینده اش یک معنا دارد و در میان ما معنایی دیگر رایج است. ما می خواهیم بگوییم کار خود را قیاس از پاکان مگیر، این را با این تعبیر می گوییم: «کار پاکان را قیاس از خود مگیر».

این شعر از مولوی است، ضمن یک داستان آمده است که آن داستان چیز دیگری می گوید...

مولوی در اینجا به اشخاصی حمله می کند که خودشان را مقیاس بزرگان قرار می دهند. در اینجا طوطی خودش را مقیاس قرار داد؛ آن کچل را به خودش قیاس گرفت، یعنی کچل را مانند خودش پنداشت. می گوید این کار را نکن، بزرگان را مانند خودت ندان. این حرف درستی است. 

این بسیار اشتباه است که انسان که خودش را دارای یک احساساتی می بیند [دیگران را نیز چنین بداند]. مثلًا فردی نمی تواند یک نماز با حضور قلب بخواند، می گوید: ای بابا! دیگران هم همین جور هستند، مگر می شود نمازِ با حضور قلب خواند؟! یعنی خودش را مقیاس دیگران قرار می دهد.

این غلط است. ما نباید دیگران را به خودمان قیاس کنیم. «کار پاکان را قیاس از خود مگیر» یعنی خودت را مقیاس پاکان قرار نده. این حرف درستی است. ولی این شعر را ما اغلب می خوانیم و می گوییم:

  • رضا اشرف زاده
۲۱
آبان

🔻اعتراض شدید شهید مطهری به «یک دقیقه سکوت» در مجلس قبل از انقلاب🔻

خیلی عجیب است! ما از یک طرف می‏ گوییم مسلمانیم و وابستگی خودمان را به دین اسلام اعلام می‏ کنیم، بعد در حساسترین مراکز کشور ما مثل مجلس شورای ملی و مجلس سنا، ژست مادی گری به خودشان می‏ گیرند. چطور؟ یک رفیقشان را که از دست می‏ دهند بعد یک نفر می‏ آید اعلام می‏ کند: فلان کس، دوست عزیز ما، از میان‏ ما رفت، پس یک دقیقه سکوت اعلام می‏ کنیم. بعد یک دقیقه «صُمٌّ بُکم» می‏ شوند.


«یک دقیقه سکوت اعلام می‏ کنیم» یعنی چه؟! این سکوت چه اثر و فایده‏ ای دارد؟ می‏ خواهد بگوید من به قیامت و به مغفرت و طلب مغفرت و این حرفها اعتقاد ندارم.

  • رضا اشرف زاده
۲۱
آبان

  • رضا اشرف زاده
۱۷
آبان

🔻دلیل نورانیت چهره شب زنده داران🔻


از امام سجاد (سلام الله علیه) سؤال کردند: ما بالُ الْمُتَهَجِّدینَ بِاللَّیلِ مِنْ اَحْسَنِ النّاسِ وجهاً؟ چه می‌شود شب‌زنده‌داران را که از همه مردم نیکوچهره‌تر هستند؟ 


روشن است که مقصود از «نیکوچهره‌تر» نه خوشگلی است که مثلا چشم و ابرویشان چگونه است، بلکه یعنی یک چهره تودل‌بروِ نورانی جذابی دارند. 

  • رضا اشرف زاده
۱۶
آبان

🚩امام زین العابدین علیه السلام در مجلس یزید🚩

🔻متن زیر گزیده ای از سخنرانی استاد شهید مطهری در محرم سال 1390 قمری در حسینیه ارشاد و روایتی مستند از رودرویی امام زین العابدین (علیه السلام) با یزید است.


در روز جمعه ‏اى در شام، نماز جمعه است... اول آن خطیبى که به اصطلاح دستورى بود، رفت و هرچه قبلًا به او گفته بودند گفت؛ تجلیل فراوان از یزید و معاویه کرد، هر صفت خوبى در دنیا بود براى اینها ذکر کرد و بعد شروع کرد به سبّ کردن و دشنام دادن على علیه السلام و امام حسین به عنوان اینکه اینها- العیاذباللَّه- از دین خدا خارج شدند، چنین کردند، چنان کردند.


 زین العابدین از پاى منبر نهیب زد: «ایهَا الْخَطیبُ! اشْتَرَیتَ مَرْضاةَ الَمخْلوقِ بِسَخَطِ الْخالِق» تو براى رضاى یک مخلوق، سخط پروردگار را براى خودت خریدى. بعد خطاب کرد به یزید که آیا به من اجازه مى ‏دهى از این چوبها بالا بروم؟ (نفرمود منبر. خیلى عجیب است! به قدرى اهل بیت پیغمبر مراقب و مواظب این چیزها بودند! مثلًا در مجلس یزید، نمى ‏گوید: یا امیرالمؤمنین! یا ایها الخلیفة! یا حتى به کنیه هم نمى‏ گوید: یا اباخالد! مى ‏گوید: یا یزید! هم زین العابدین و هم زینب. در اینجا هم نفرمود که اجازه مى ‏دهى من بروم روى این منبر؟ یعنى این که منبر نیست؛ این چوبهاى سه پله ‏اى که در اینجا هست که چنین خطیبى مى‏ رود بالاى آن و چنین سخنانى مى‏ گوید، ما این را منبر نمى ‏دانیم. این، چهارتا چوب است.) اجازه مى‏ دهى من بروم بالاى این چوبها دو کلمه حرف بزنم؟ یزید اجازه نداد. 


آنهایى که اطراف بودند، از باب اینکه على بن حسین، حجازى است، اهل حجاز است و سخن مردم حجاز شیرین و لطیف است، براى اینکه به اصطلاح سخنرانى‏ اش را ببینند، گفتند: اجازه بدهید، مانعى ندارد. ولى یزید امتناع کرد. پسرش آمد و به او گفت: پدرجان! اجازه بدهید، ما مى‏ خواهیم ببینیم این جوان حجازى چگونه سخنرانى مى‏ کند. گفت: من از اینها مى ‏ترسم. اینقدر فشار آوردند تا مجبور شد؛ یعنى دید دیگر بیش از این، اظهار عجز و ترس است؛ اجازه داد.


ببینید زین العابدین علیه السلام که در آن وقت از یک طرف بیمار بود (منتها بعدها دیگر بیمارى نداشت، با ائمّه دیگر فرق نمى‏ کرد) و از طرف دیگر اسیر، و به قول معروفِ اهل منبر، چهل منزل با آن غُل و زنجیر تا شام آمده بود، وقتى بالاى منبر رفت چه کرد! چه ولوله ‏اى ایجاد کرد! یزید دست و پایش را گم کرد. گفت الآن مردم مى‏ ریزند و مرا مى ‏کشند. 

  • رضا اشرف زاده
۱۱
آبان

#شهید_مطهری 


💠یکی از شرایط موفقیت انسان درک کردن قیمت و ارزش وقت است⏳.

اگر جوانی🚶🏻 ثروت هنگفتی از پدر به ارث برده باشد و دیوانه وار اسراف و تبذیر کند همه متأسف و متعجب می‏شوند ، به حال جوان رقت می‏کنند ،عاقبت شومش را همه حدس می‏زنند که چه بدبختیها و پشیمانیهاست .

 همه‏ ماها کم و بیش با همچو کسانی بر خورد کرده‏ایم و بسیار تأسف خورده‏ایم‏ ولی همین ما ، خود ما نسبت به سرمایه بزرگ تر و با ارزش تر یعنی 🔹وقت و عمر 🔹همان معامله‏ای را می‏کنیم‏

که آن جوان نسبت به مال و ثروت خود می‏کند و هیچ گونه متأثر نمی‏شویم .

  • رضا اشرف زاده