سخن دوست قدیمی
یک دوست خیلی قدیمی داریم خانه اش هم خیلی دوردست است نمی خواهم حتی اسم محله اش راهم ببرم پارسال در شبی از شبها ی[چریک فلسطینی که درچند عملیات هواپیما ربایی شرکت داشت] جمعه که من در همین جا تفسیر میگفتم، به اینجا آمده بود و بعد از نماز برای تفسیر نشست. بعد که تفسیر تمام شد و من میخواستم به منزل بروم گفت: ما یک ماشینِ لَکنته داریم، شما را میرسانیم. با همدیگر سوار شدیم. در بین راهگفت: میدانی من برای چه کاری به اینجا آمدم؟ میگفتند در مسجد الجواد «اشْهَدُ انَّ عَلیاً وَلِی اللَّه» نمیگویند، گفتم بروم خودم ببینم واقعاً نمیگویند؟ من گفتم: خدا پدرت را بیامرزد که باز لااقل این قدر حس داشتی که بیایی ببینی آیا میگویند یا نمیگویند. حال یک کسی میآید مثلًا راجع به مسجد الجواد میگوید در مسجد الجواد «اشْهَدُ انَّ عَلیاً وَلِی اللَّه» نمیگویند؛ آن یکی میگوید من هم شنیدهام «اشْهَدُ انَّ عَلیاً وَلِی اللَّه» نمیگویند؛ این به او میگوید و او به یکی دیگر میگوید، یک وقت میبینی همه مردم میگویند: ما شنیدهایم در مسجد الجواد «اشْهَدُ انَّ عَلیاً وَلِی اللَّه» نمیگویند!
اسلام چه میگوید؟ میگوید هر وقت چنین چیزی شنیدی ابداً به زبان نیاور.
اگر دغدغه داری، خودت برو تحقیق کن. تو که حوصله تحقیق کردن نداری دیگر چرا بازگو میکنی؟! حق تحقیق داری، برو تحقیق کن اما حق بازگو کردن نداری.