عرفان اهل بیتی

شیخ رضا اشرف زاده

عرفان اهل بیتی

شیخ رضا اشرف زاده

عرفان اهل بیتی

آشنایی با اسلام ناب محمدی
sheykh reza ashrafzadeh
https://www.instagram.com/m_reza_ashrafzadeh

ابزار امتحان بودن همه امور دنیوی

شنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۱۹ ب.ظ

ابزار امتحان بودن همه امور دنیوی

منطق قرآن و نهج‌البلاغه این است که هدف از آفرینش انسان در این عالم امتحان بوده است؛ الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا؛ «همان‌که مرگ و زندگى را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدام یک از شما نیکوکارترید.» این الطاف الهی اعم از امنیت، آرامش، سلامتی، نعمت‌های مادی و معنوی، نزول باران، فراوانی رزق و روزی، پیشرفت در علم، صنعت و تکنولوژی و همه نعمت‌های مادی و معنوی، همه این‌ها یک روی سکه است و روی دیگر آن این است که همه این‌ها ابزار امتحانی جدید برای ما است و ما باید ببینیم از این ابزاری که در اختیارمان قرار می‌گیرد چگونه استفاده می‌کنیم.


آیا رعایت ارزش‌های اسلامی را می‌کنیم یا نه؟ ابزاری همچون ماهواره، اینترنت و حتی تلویزیون، این‌ها نعمت‌های خدا است و وجود این‌ها، نعمت بسیار بزرگی است. همین تلفن‌های همراه که کسانی زحمت کشیدند آن‌ها را ساختند و اکنون در دسترس ما است نعمت خدا است و نعمت بسیار بزرگی است. با وجود این دستگاه، انسان به راحتی از همان جایی که نشسته می‌تواند با نقاط دور دنیا تماس برقرار کند. پیش از این مگر چنین کاری امکان داشت؟ اما همه این‌ها وسیله‌ای برای امتحان است. برای این‌که معلوم شود ما در چه راهی و تا چه اندازه از این وسیله‌ها استفاده می‌کنیم. آیا پیشرفت این وسایل باعث شده که انس ما با خدا، شب‌زنده‌داری ما، تهجد ما، قرائت قرآن ما‌، استفاده ما از قرائت قاریان قرآن و بهره ما از لحن‌های ایشان، بیشتر شود یا نه، تنها می‌نشینیم و تا پاسی از شبْ گذشته فیلم تماشا می‌کنیم و بعد هم می‌خوابیم و ساعت نه صبح بلند می‌شویم؟! این‌ها همه امتحان است.



اما ‌ای کاش امتحان‌های الهی فقط همین‌ها بود.‌ گاه امتحان‌های الهی چنان پیچیده می‌شود که اهل فراست و کیاست را متحیر و گیج می‌کند، به‌گونه‌ای که نمی‌دانند چه کار کنند. این امتحان‌ها برای کسانی است که از درجات بالاتری نسبت به عامه مردم برخوردارند. مسئولان رده بالای کشور، مراجع علمی، مراجع فتوا و ...  به تناسب مسئولیتی که به عهده دارند امتحان‌های سخت‌تری را در پیش دارند. هر کسی به تناسب ظرفیت خود امتحان در پیش دارد.

ما نیز هر پله‌ای که بالاتر برویم امتحان سخت‌تری خواهیم داشت. نباید توقف کرد! چه کسی حاضر است توقف کند؟  

****************همه حرف این است که می‌خواهیم به کمال برسیم و رشد کنیم.****************

گاه به‌دنبال پیشرفت علمی هستیم، گاه به‌دنبال پیشرفت نظامی، گاه پیشرفت اقتصادی، گاه پیشرفت تکنولوژی و ... اما بخش دیگر، پیشرفت روحی و معنوی است. ما می‌خواهیم در کسب درجات بهشت هم پیشرفت کنیم و به مقامات پایین آن اکتفا نکنیم. ما نمی‌خواهیم تنها برای چریدن در زمین سبز بهشت ما را به بهشت ببرند. آرزو داریم همنشین اولیای خدا شویم و از مقامات بالا برخوردار باشیم. شرط تحقق چنین آروزهایی این است که امتحان‌های الهی را با موفقیت پشت سر بگذاریم.


 علم‌آموزی و خودسازی؛ دو عامل موفقیت در امتحان

با توجه به این هشدار، اکنون ما چه وظیفه‌ای داریم؟ این سخنان انذار و هشداری بود برای این‌که مراقب باشیم و بدانیم که در آینده هم برای بنده و جنابعالی و هم برای دیگران فتنه و امتحان خواهد بود اما سؤال این است که چگونه خود را آماده کنیم؟ پاسخ این است که برای این منظور دو راه کلی وجود دارد که هر کسی بخواهد از فتنه‌ها و امتحان‌ها سربلند بیرون آید باید حتما به این دو مجهز باشد. البته این‌ها دو راه کلی هستند که هر کدام شاخه‌هایی فرعی دارند. یکی کسب شناخت و آگاهی مطلوب و کافی است. باید آگاه شویم که در کجا هستیم و در دنیا چه خبر است. باید بدانیم دوست کیست و دشمن کیست. باید بفهمیم که راه‌های امتحان چیست و چه چیزهایی محبوب خدا و چه چیزهایی مبغوض او است و صلاح و فساد ما در چه چیزهایی است. مقصود از شناخت معنای وسیع آن است، به‌خصوص شناخت دین. هر چه شناخت‌مان درباره دین بیشتر و دقیق‌تر باشد این توانایی برای ما بیشتر فراهم می‌شود که کمتر شکست بخوریم. اما شناخت به‌تنهایی کافی نیست. شناخت یک پا محسوب می‌شود و انسان با یک پا نمی‌تواند به‌درستی راه برود. ما نیاز به دو پا داریم و پای دوم برای طی این راه،‌ خودسازی است. باید تمرین کنیم؛ آن هم تمرینی با سیر از آسان به مشکل. هنگامی که می‌فهمیم خدای متعال چیزی را دوست نمی‌دارد، از آن صرف‌نظر کنیم. باید از نزدیک شدن به لغزشگاه‌ها پرهیز کنیم و در چنین موقعیت‌هایی اندکی احتیاط کنیم. وَ مَن حَامَ حَولَ الْحِمَى أَوْشَکَ أَنْ یَقَعَ فِیه؛[8]‏ «و کسی که در اطراف قرقگاه گردش کند نزدیک است که در آن بیافتد.» لب مرز حرکت کردن این خطر را به همراه دارد که ناگهان پای انسان بلغزد و سقوط کند، به‌خصوص لب مرز دره‌ای که عمق آن ناپیدا و الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار[9] است. مگر انسان چه‌قدر می‌تواند بی‌احتیاط باشد که از لب این پرتگاه حرکت کند؟! باید کمی فاصله گرفت!


این‌ها دو عامل اصلی برای طی این مسیر هستند. باید ابتدا سعی کنیم شناخت‌مان نسبت به دین بیشتر شود و دوم باید سعی کنیم خودمان را بسازیم. گفتن این کلام که باید خودمان را بسازیم آسان است، اما کار بسیار مشکلی است. یکی از مشکلات این خودسازی این است که انسان گاهی خودش را فریب می‌دهد و این بسیار امر عجیبی است. گاهی رفیق، همسایه یا دشمن قصد دارد انسان را فریب دهد که در این صورت انسان تلاش می‌کند مراقب باشد که طرف مقابل چه حرفی می‌زند و چه انگیزه‌ای از این حرف خود دارد. اما آن‌جا که انسان خود را فریب می‌دهد چه باید کرد؟ وَمَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا یَشْعُرُونَ؛[10] «و فریب نمی‌دهند جز خودشان را در حالی که نمی‌فهمند.» در طول تاریخ، از زمان صدر اسلام تا به حال ببینید چه‌قدر کسانی بودند از قشرهای مختلف که به نام دین و به نام دلسوزی برای دین چه ضررهای بزرگی به دین وارد کردند. امروز داعشی‌ها هستند و شما می‌توانید نمونه‌ای از این‌گونه افراد را ملاحظه کنید. آیا این کسانی که عملیات‌های انتحاری انجام می‌دهند برای پول دست به چنین کارهایی می‌زنند؟! آیا در عملیات انتحاری نان و حلوا پخش می‌کنند؟!‌ این‌ها باور کرده‌اند که با این کار به بهشت می‌روند. البته همه اعضای چنین گروه‌هایی چنین نیستند. افرادی عامی و ناآگاه در میان آن‌ها هستند که برای چنین عملیات‌هایی به کار گرفته می‌شوند و شیاطینی هستند که به خوبی می‌دانند چگونه آن‌ها را فریب دهند. این‌ها فریب‌خورده هستند وگرنه چه‌طور ممکن است خودشان کمربند انتحاری به خود ببندند و خود را منفجر کنند؟! آیا چنین کاری به‌خاطر این است که ماهیانه چند هزار دلار پول به او می‌دهند؟! چرا برخی زندگی راحت با درآمد و پول کافی در کشور خود را رها می‌کنند و آواره کوه و بیابان می‌شوند و سختی‌های فراوانی را تحمل می‌کنند و در آخر هم با عملیاتی انتحاری خودکشی می‌کنند تا دیگران را بکشند؟! آیا چنین کاری فقط برای پول است؟!


کمی به عقب برگردید و در دوران خودمان و در کشور خودمان و در انقلاب خودمان گذشته‌ها را تماشا کنید! کسانی را خواهید دید که مایه چه امیدهایی بودند، اما سرانجام کارشان به کجاها کشید! آیا اکنون شما احتمال می‌دهید که دو مرجع تقلیدی که از بزرگان ما هستند و ما دست‌شان را می‌بوسیم و نیم‌خورده غذاشان را به عنوان تبرک می‌‌خوریم درصدد قتل یکدیگر برآیند؟! اما ما  تجربه چنین کاری را داریم. یک چنین شخصیتی در کاری شریک شد که اگر با موفقیت انجام می‌گرفت بیت امام منفجر می‌شد و امام به شهادت می‌رسید. انسان چنین موجودی است! این خطرها برای بنده و جناب‌عالی هم وجود دارد. گمان نکنیم این خطرها برای اشخاص خاصی بوده و دیگر تمام شده است. آن کسانی که در فتنه سال 88 نقش اول را بازی کردند کسانی بودند که سال‌ها به انقلاب خدمت کرده بودند و پست‌های مهمی در انقلاب بر عهده داشتند (وَ لَیُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ‏ کَانُوا سَبَقُوا). این‌ها کسانی بودند که پیشگام، پیشاهنگ و راهنمای دیگران بودند اما تقصیر کردند و سقوط کردند. ما چه کنیم که به چنین دامی گرفتار نشویم؟ اول باید شناخت‌مان را نسبت به دین توسعه دهیم و دوم باید خودسازی کنیم. ولی خوب می‌دانیم که این دو کار بسیار مشکل هستند. مگر شناخت دین کار ساده‌ای است که انسان یکی دو روز در کلاسی شرکت کند یا یک دوره ده بیست روزه، بلکه ده بیست ساله بگذارند و دین را بطور کامل بشناسد؟ کسانی هستند که پنجاه سال در حوزه‌های علمیه شبانه‌روز کار کرده‌اند، اما اعتراف می‌کنند که بسیاری از زوایای دین برای ما ناشناخته است. شناخت دین کار آسانی نیست. گفتن این جمله آسان است ‌که آدمی باید بینشی قوی، کامل و جامع نسبت به اسلام پیدا کند. خودسازی هم همین مشکل را دارد. قدم اول خودسازی، ترک گناهان و انجام واجبات است. این قدمِ اولِ تقوا است. ما در این قدم اول چه قدر موفق‌ایم؟


 


انبیا، امامان و ولی فقیه، آینه‌های هدایت

با وجود این مشکلات چه کنیم تا کمک و پشتیبانی داشته باشیم؟ طی مسیر نیاز به علائم راهنمایی دارد. در جاده‌ها، به‌خصوص در جاده‌های سخت و پر پیچ و خم، علائمی گذاشته می‌شود تا راهنمای پویندگان آن مسیر باشد. گاه بر سیر یک پیچ آینه‌ای نصب می‌کنند تا مسیر پیچ را کامل نشان دهد. خدای متعال برای محفوظ ماندن از خطرات مسیر سعادت، پیامبر و امامان معصوم علیهم‌السلام و بعد ولی‌فقیه را قرار داده است. ممکن است شما بگویید مگر ولی‌فقیه معصوم است؟! عرض می‌کنم: خیر، هیچ کس نگفته ولی‌فقیه معصوم است. اما من سؤال می‌کنم: مگر مرجع تقلید معصوم است؟ شما چه‌طور وقتی از مرجعی تقلید می‌کنید و به رساله آن عمل می‌کنید به این نکته کار ندارید که آیا همه فتواهای او مطابق واقع هست یا نیست. چراکه می‌دانید در حال حاضر راهی بهتر از این وجود ندارد. آن کسی که فرمود: فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُم‏؛[11] این مسئولیت را برعهده گرفته است. امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه فرمود من حجت خدا بر شما هستم و فقهای جامع‌الشرایط حجت من بر شما هستند. کسی نمی‌گوید ولی فقیه معصوم است اما در این شرایطی که ما دست‌مان به امام معصوم نمی‌رسد راهی بهتر از این برای ما وجود ندارد و این همان راهی است که امام معصوم به ما فرموده است و ولی فقیه را حجت قرار داده و به ما دستور داده است که از او اطاعت کنیم. به همان دلیلی که ما در فتوا از مرجع جامع‌الشرایط تقلید می‌کنیم و هر فتوایی داد اطاعت می‌کنیم از ولی فقیه هم اطاعت می‌کنیم. برای مثال اگر در گذشته از یک مرجعی تقلید می‌کرده‌ایم و او از دنیا رفت پس از او به مرجع جامع‌الشرایط زنده مراجعه می‌کنیم و به همین خاطر گاهی رفتارمان را تغییر می‌دهیم. برای مثال ممکن است دیروز در نماز یک مرتبه تسبیحات اربعه می‌گفتیم، ولی امروز سه مرتبه بگوییم و به‌خاطر ملزم شدن به این تغییر رفتار، اعتراض نمی‌کنیم که مگر دین تغییر کرده است! چراکه می‌دانیم دیروز حجت، فتوای مرجع قبلی بود و امروز حجت، فتوای مرجع زنده است. آن خدایی که آن مرجع قبلی را حجت قرار داده بود و پیش از این،‌ عمل به آن فتوا را از من می‌خواست امروز عمل به فتوای مرجع زنده را می‌خواهد. از نظر عقلایی هم هیچ راهی بهتر از این وجود ندارد. کسی که قانون را بهتر از دیگران بداند و تعهدش به عمل به قانون بیش از دیگران باشد و مصالح مردم را هم بهتر از دیگران درک کند، یا کل مصلحت را خودش بهتر بفهمد یا به کمک مشاورین و شوراها بفهمد که یکی از آن‌ها مجلس شورای اسلامی است – البته در نهایت، حکم و قانون مطلق را او صادر می‌کند چراکه امام معصوم علیه‌السلام فرموده است: فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُم – محور قرار دادن او بهترین راه ممکن است.


بالاترین خیانت ممکن در حق مردم انقلابی و شهدا چیست؟ بالاترین خیانت این است که این علامت‌ها را بشکنیم و آن‌ها را از صحنه جامعه پاک کنیم. آیا شایسته است آینه‌ای را که در جاده بر سر پیچ خطرناک نصب کرده‌اند بشکنیم؟! برای محفوظ ماندن در فتنه‌ها، هیچ کاری بهتر از این نیست که ما در درجه اول کسی را بشناسیم که اصلح برای ولایت است و بعد با تمام قوا از او حمایت کنیم. بدانیم هر کس مقام ولایت را تضعیف کند بزرگ‌ترین خیانت را به اسلام، به تشیع و به خون شهدا کرده است.


 


توسل به امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه، روح تلاش‌های ما

همه این‌ها که گفته شد در صحنه اسباب ظاهری و قابل محاسبه است که می‌توانیم درباره آن‌ها بحث کنیم و دین هم بر همین اساس نازل شده و احکام هم بر همین اساس تبیین شده است. اما همه این‌ها یک روح هم دارد و آن روح را هم خدا به ما شیعیان عنایت کرده است که سایرین از آن محروم‌اند و آن اعتقاد به حضور ولی خدا در جامعه و تأثیر عنایت او، دعای او، توسل به او و کمک خواستن از او است. در کنار این اسبابی که گفته شد، دل ما باید همیشه با آن مرکز انوار الهی یعنی قلب مقدس ولی عصر اروحنافداه در ارتباط باشد. ان‌شاءالله خدا به برکت عنایات آن حضرت به همه ما توفیق دهد که این ارتباط را تقویت کنیم و در اسباب ظاهری هم تا آن‌جا که می‌توانیم از مقام ولایت حمایت کنیم و در اطاعت از او کوشا باشیم.


والسلام علیکم ورحمة ‌الله.


[1] . عنکبوت، 1-3.


[2] . ملک،‌ 2.


[3] . بقره،‌214.


[4] . نهج‌البلاغه، للصبحی صالح، خطبه 16.


[5] . عنکبوت، 64.


[6] . اسراء، 20.


[7] . الکافی، ج2، ص74.


[8] . بحارالانوار، ج67، 84.


[9] . نساء، 145.


[10] . بقره، 9


[11] . کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص484.

  • رضا اشرف زاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی