شیخ ابوالحسن خرقانی
پنجشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۵۲ ق.ظ
سخنانی انتخاب شده از شیخ ابوالحسن خرقانی
هر که عاشق شد خدای را یافت و هر که خدای را یافت خود را فراموش کرد.
اگر سرودی بگوید و به آن حق را خواهد بهتر از آن بود که قرآن خواند و بدان حق را نخواهد.
یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .
روزی شیخ ابوالحسن خرقانی نماز می خواند. آوازی شنید که،
ای ابوالحسن، خواهی که آنچه از تو می دانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟
شیخ گفت: بار خدایا! خواهی آنچه را که از “رحمت” تو میدانم و از “بخشایش” تو میبینم با خلق بگویم تا دیگر هیچکس سجدهات نکند؟
آواز آمد: نه از تو؛ نه از من
بهترین چیزها دلیست که در وی هیچ بدی نباشد.
عالم بامداد برخیزد طلب زیادتی علم کند، و زاهد طلب زیادتی زهد کند و بوالحسن در بند آن بود
که سروری بدل برادری رساند.
منبع : لاهوتیان
- ۹۴/۰۷/۱۶