عاشقی با
💠«منشور محبت و معرفت»💠
🔹گفتاری از علامه مصباح یزدی
🔸عاشقی با امام زمان علیه السلام
رابطه محبّت و معرفت
یاد خدا و اولیاى او و کلمات بزرگان، نورى است که با هر ابزارى بیان شود، ارزش والاى خودش را خواهد داشت.
به ذهنم آمد نکتهاى را مطرح کنم که در بسیارى از مواقع، مورد غفلت بیشتر محبّان آن حضرت است و شاید توجّه دادن به آن، قلب مقدّس مولایمان را شاد کند.
آدمى، داراى دو ویژگى مهمّ است یکى شناخت و معرفت، و دیگرى عشق و محبّت. او در نهاد خویش، دو گوهر گران بها دارد و همواره به دنبال مشترى لایقى مىگردد تا این دو گوهر را به پایش بریزد، و آن گاه که معشوق خویش را یافت، به ابراز رفتارهاى عاشقانه مىپردازد و در شادى محبوبش شاد، و در غمش، غمگین مىشود. عاشق، در انجام این رفتارهاى عاشقانه، هر چه بیشتر دقّت داشته باشد، عشقش قوىتر مىشود. انسان، هرچه بیشتر به رفیق محبوبش اظهار محبّت کند و رفتارهاى دوستانه بیش ترى انجام بدهد، محبّتش عمیقتر و پایدارتر خواهد شد. از سوى دیگر، چنان چه شخصى، رفیق خویش را به فراموشى سپارد، کم کم محبّت او نیز از دلش مىرود: از دل برود، هر آن چه از دیده برفت.
رفتارهاى محبّانه ما در احترام و توسّل به اولیاى خدا و برگزارى مراسم جشن و سرور در ایّام شادى و برپایى مراسم عزادارى در ایّام غم و عزاى ایشان، براى این است که عواطفمان جهت یابد و رابطه عاطفى ما با اولیاى خدا پابرجا بماند و رشد کند. ارزش آدمى به همین است که معشوق شایستهاى بیابد و دلش را به او بسپارد؛ البتّه انسانیت انسان فقط به عشق و محبّت وابسته نیست؛ بلکه بخش دیگرى از وجود او نیز به شناخت و معرفت مربوط مىشود. این دو (محبّت و معرفت یا عشق و شناخت)، رابطه بسیار نزدیکى با هم دارند. هرچه انسان، کمال و زیبایى فرد یا چیزى را بیشتر بشناسد، محبّت فزون ترى به او مىیابد و آدمى تا نشناسد، محبّت پیدا نمى کند.
سلسله مراتب محبّت به امام زمان(علیه السلام)
هر عاشقى به طور طبیعى دوست دارد با معشوق خویش ارتباطى برقرار کند؛ انسى بگیرد؛ به لقایش برسد و از دیدار و همنشینى با او لذّت ببرد. در چنین عشقى، خودخواهى وجود دارد؛(1) امّا عاشق پاکباخته، در اندیشه التذاذ خودش هم نیست؛ بلکه فقط محبوب را مىبیند و همواره در پى آن است تا کارى را انجام دهد که معشوقش دوست مىدارد.
در تمام عالم، فقط یک خورشید حقیقت و یک مظهر کامل صفات جمال و جلال الاهى وجود دارد که هر کس به او توجّه یابد، به اندازه ظرفیتش از آن خورشید رخشان بهره مىبرد و نور مىگیرد. همه دوستداران وجود مقدّس ولىّ عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشریف، به اندازه معرفت خودشان دوست دارند چشمشان به جمال حضرت روشن شود و روزى بیاید که بتوانند از وجود آن مقدّسش فیض گیرند و بهره برند؛ امّا پاکباختگان حضرت، هماره در اندیشه آنند که محبوبشان چه چیزى را دوست دارد تا آن را انجام دهند. دیگر با خود محبوب است که هرگونه صلاح بداند، با عاشقانش رفتار کند.(2) چنین عاشقانى، دیگر در این اندیشه نیستند که از او چیزى دریافت کنند و بهرهاى ببرند؛ چرا که ایشان از تمام خودخواهىها رسته، و فقط به رضایت محبوب دل بسته اند.(3) خوب است ما نیز بکوشیم در این میدان پیش رویم و خودمان را فراموش کنیم.(4) بیشتر توجّه داشته باشیم که او از ما چه مىخواهد و دوست دارد چه کارى انجام بگیرد. این که ما نیز به نوایى برسیم یا نرسیم، مهم نیست.
___________
1. گر از دوست چشمت به احسان اوست *** تو در بند خویشى نه در بند دوست
2. تو بندگى چو گدایان به شرط مزد مکن *** که خواجه خود صفت بنده پرورى داند
3. چو نور مهر تو تابید بر دلهاى مشتاقان *** ز خود آهنگ حق کردند و بر بستند محملها
4. بگذر از خویش اگر عاشق دلباختهاى *** که میان تو و او جز تو کسى حایل نیست
«آفتاب ولایت،ص 19»
@mesbahyazdi_ir
🍃🍃🍂🍂🍃🍃
- ۹۴/۰۹/۰۵