عرفان اهل بیتی

شیخ رضا اشرف زاده

عرفان اهل بیتی

شیخ رضا اشرف زاده

عرفان اهل بیتی

آشنایی با اسلام ناب محمدی
sheykh reza ashrafzadeh
https://www.instagram.com/m_reza_ashrafzadeh

تحلیل علامه از نامه آقا ۲

چهارشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۳۴ ق.ظ

💠تحلیل علامه مصباح یزدی در مورد «فلسفه نامه نگاری مقام معظم رهبری به جوانان آمریکا و اروپا»/بخش دوم


🔹دلیل این تفاوت نامه امام به گورباچف و نامه رهبری به جوانان آمریکا و اروپا

⏪ این تدبیر امام دلایل خاص خودش را داشت.

اول این که تنها کشور یا مهمترین کشوری که در آن دوران بر اساس ایدئولوژی اداره می‌شد، کشورهای مارکسیستی و در رأس آن‌ها شوروی بود. دعوت اسلام هم دعوت به یک ایدئولوژی و دعوت به یک نوع جهان بینی است. مارکسیست‌های حاکم در شوروی مدعی بودند که کشورما براساس ایدئولوژی مارکسیسم اداره می‌شود و این در حالی بود که هیچ کدام از کشورهای اروپایی مدعی نبودند که حکومت ما ایدئولوژیک است، آن‌ها لائیک بوده و به طورکلی مخالف با ایدئولوژی بودند. پس از یک جهت، آن علتی که موجب توجه امام به شوروی شده بود، ادعای ایدئولوژیک بودن این حکومت بود.

دوم این که در آن دوران شرایط ویژه‌ای برای حکومت شوروی و به طور کلی حکومت‌های مارکسیستی پیش آمده بود. این کشورها بعد از هفتاد سال یا بیشتر در شرف از هم پاشیدن بوده و در قوس نزولی قرار داشتند. اول ازهمه، چین حساب خود را از شوروی جدا کرد و یک نوع بازنگری و اصلاح طلبی را شروع کرد. در داخل خود شوروی هم جمهوری‌های این کشور، اصلاحاتی را شروع کردند و در یک کلام، سیاست کلی مبتنی بر مارکسیسم یعنی دیکتاتوری حزب کارگر شکست خورد و سران این کشور آرام آرام مجبور شدند تا یک نوع گرایش سرمایه داری را در قالبی مشخص بپذیرند. کسی که با فراست الهی خود دریافت که این ایدئولوژی در حال فروپاشی است و از آن سو نیز جرأت و شجاعت ابراز این مسئله را نیز داشت، شخص حضرت امام بود. ‌


نکته سوم هم این که بسیاری از جمهوری‌هایی که وابسته به شوروی بودند، قبلا جزء کشورهای اسلامی به شمار آمده و بزرگانی از علمای اسلام نظیر فارابی از آنجا برخاسته بودند. همین مسئله، زمینه‌ای می‌شد تا آن‌ها را به پیشینه تاریخی خود برگرداند. این مسائل، از جمله دلایلی بود که امام را مجاب می‌ساخت تا گورباچف را مخاطب قرار داده و آن نامه تاریخی را بنویسند. این خود یکی از مسائل تاریخی و افتخار آفرین است که رهبر یک کشور نوپایی که تازه از یوغ استعمار و استبداد خارج شده و هنوز استقرار و انسجام کامل پیدا نکرده است، ابرقدرتی را مخاطب قرار دهد و بگوید شما در حال مرگ هستید و صدای شکستن استخوانهایتان می‌آید.


این راجع به حضرت امام و آن دوره بود. پیداست که آن شرایط با شرایط امروز بسیار متفاوت است. همان گونه که امام فرموده بودند، اتحاد جماهیر شوروی از هم گسیخت و چندین کشور از آن جدا شدند و استقلال پیدا کردند. شرایطی که در آن زمان بود، در حال حاضرموجود نیست؛ به عنوان نمونه فرض کنید که مقام معظم رهبری نامه‌ای برای پوتین در این زمینه بنویسند! این دیگر یک مسئله تکراری است.

امروزه ما مواجه با دنیایی هستیم که گرچه به حسب نام ایدئولوژیک نیست، اما به یک معنا در آن اصولی پذیرفته شده است که یک نوع ایدئولوژی را دیکته می‌کند. به عنوان نمونه لیبرالیسم یک ایدئولوژی است اما مبتنی بر فلسفه‌هایی نظیر اومانیسم است البته اگر بتوانیم اومانیسم را فلسفه حساب کنیم معنای این نظام این است که روسای کشورها دیگر اقتدار دیکتاتور مآبانه ندارند، آنان نمایندگان مردم هستند و چیزی بر خلاف خواست مردم انجام نمی‌دهند. ادعای آنان این است اما آن را به عنوان یک ایدئولوژی خاص در مقابل اسلام مطرح نمی‌کنند و حتی وجود مسلمانان را در بین خودشان می‌پذیرند. آنان ادعا می‌کنند که هرچه مردم می‌خواهند، ما هم می‌پذیریم. مردم نیز دو دسته اند؛ یا کسانی هستند که عمری از آنان گذشته و بعید است تحولی در آنان پیدا شود، ویا قشر جوان که می‌توان در آنان نفوذ کرد و زمینه پذیرش حق را به وجود آورد. با توجه به این مسائل، مقام معظم رهبری نامه‌ای را خطاب به جوانان کشورهای غربی می‌نویسند. خطاب نامه ایشان رئیس حکومت نیست،چراکه به ادعای غربی‌ها حکومتشان حکومت مردمی و دموکراسی است و قشر فعال این حکومت‌ها جوانان هستند و اینان هستند که آینده کشور را می‌سازند. از سوی دیگر طبق آموزه‌های اسلام و اهل بیت (صلوات الله علیهم اجمعین) بیشترین قشری که آماده تغییر بوده و امید اصلاح در آنان وجود دارد،جوانان هستند و به همین خاطر است که در روایات ما تاکید می‌شود که: «علیکم بالاحداث» سراغ جوانان بروید چرا که آنان دلشان پاک است و هنوز در آن ملکات شیطانی رسوخ پیدا نکرده است. بنابراین مخاطب قراردادن جوانان هم از نظر سیاسی و هم از نظر ایدئولوژیکی و هم از نظر روانشناختی و جامعه شناسی، امری پذیرفته شده وعقلایی است. اگر بنا باشد تا با مردم غرب سخن بگوییم، تنها قشری که آماده پذیرش است قشر جوان می‌باشد.

⏪ پس مشخص می‌شود که تفاوت نامه امام با نامه مقام معظم رهبری درچه مسئله‌ای است. اصل هر دو نامه بر اساس دعوت است؛ دعوتی که وظیفه انبیاء الهی می‌باشد و چون این دو بزرگوار نیز جانشین انبیاء هستند، باید راه آن بزرگواران را ادامه دهند و مردم را دعوت به حق نمایند. اما این که مخاطب این دعوت چه کسانی باشند، بستگی به شرایط و زمان دارد.

  • رضا اشرف زاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی